حکمرانی یعنی چه
حکمرانی «معماری ساختارهای تنظیم رفتار و راهبری عاملها» بوده و یکی از روشهای تنظیم موقعیتهای رفتار در سامانههای انسانی است. «حکمرانی، رهبری و مدیریت» روشهای تنظیم موقعیتهای رفتار هستند؛ در مقیاس جامعه، «حکمرانی» روش غالب است.
.
حکمرانی متعالی چیست و چه تفاوتی با سایر رویکردهای حکمرانی دارد
حکمرانی متعالی در اهداف و روش با سایر سبکهای حکمرانی (از جمله حکمرانی خوب) متفاوت است.
هدف حکمرانی متعالی «تعالی انسانها» است درحالیکه در سایر سبکهای حکمرانی معمولاً تمرکز بر «شهروند خوب» و «قدرت» است. البته در سایر سبکها، نیازهای انسانها تأمین میشود تا حاکمیت در بین مردم مشروعیت داشته باشد و بتوان از شایستگیهای آنها برای کسب قدرت استفاده نمود.
همکاری مردم در فعالیتهای حکمرانی 2 کارکرد دارد: رشد مردم، بهبود کیفیت حکمرانی. مسئولیتپذیری مردم در مدیریت کشور، باعث رشد آنها خواهد شد؛ همچنین همکاری مردم در حکمرانی دستاوردهایی مانند همراهی و نظارت بر کارگزاران حاکمیتی دارد که کیفیت حکمرانی را بهبود میدهد. در حکمرانی متعالی هر دوی این کارکردها بهویژه کارکرد اول مورد توجه هستند؛ اما در سایر روش حکمرانی بیشتر کارکرد دوم مورد نظر است.
مبنای ارزشی طرح بازآفرینی چیست؟
در طراحی بازآفرینی ایران تلاش میشود ارزشهای الهی مانند «توحید» بهدقت فهمیده شده و در همه سازوکارها و اهداف اعمال شوند؛ شناسایی و هماهنگی با ارزشهای الهی در مراحل جهش و تعالی که بعد از مرحله بازآفرینی خواهند بود، کاملتر خواهد شد.
ارزشهای بنیادی که مبنای طراحی سازوکارها و هدفگذاریها هستند در سند «ارزشهای بنیادی جامعه» بیان میشود.
طرح بازآفرینی چه نسبتی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارد؟
در اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مبناهای ارزشی مهمی بیان شده است که مبنای طرح بازآفرینی خواهد بود. باز طراحی سازوکارهای کشور در طرح بازآفرینی در راستای قانون اساسی است.
طرح بازآفرینی چه نسبتی با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دارد؟
در پی تأکید مقام معظم رهبری برای بازنگری سازوکارهای کشور، طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از سال ۱۳۸۹ آغاز شد. طبق ماده یک برنامه پنجم توسعه کشور «الگوی توسعه اسلامی ایرانی» مبنای تهیه برنامه ششم و برنامههای بعدی باشد. مطالعات گستردهای برای طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت انجام شده است. «الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» تدوین شده و برای تأیید به مقام معظم رهبری تقدیم شده است.
مبانی ارزشی طرح بازآفرینی با مبانی ارزشی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تطابق زیادی دارد؛ اما روش طراحی و سطح موضوعات در این 2 رویکرد متفاوت است. الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت متمرکز بر مبانی و تدابیر کلی است؛ در حالی که طرح بازآفرینی همه سازوکارهای کشور را از ارزشهای بنیادی تا سطح عملیات اجرایی پوشش میدهد.
طرح بازآفرینی چه نسبتی با بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی دارد؟
مقام معظم رهبری در 22 بهمن 1397 در بیانیه گام دوم انقلاب فرمودند که انقلاب پرشکوه ملت ایران وارد دومین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدنسازی شده است. این گام دوم، انقلاب را «به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه) هست» نزدیک خواهد کرد.
طرح بازآفرینی ایران، پیشنهادی برای اصلاح حکمرانی و جبران عقبماندگیها در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی است.
با وجود برنامه هفتم پیشرفت چه نیازی به طرح بازآفرینی ایران وجود دارد؟
مسائل اساسی کشور با اجرای برنامه هفتم پیشرفت حل نمیشود؛ همانطور که با برنامههای پنجساله قبلی حل نشد. برنامههای توسعهای که تا کنون تصویب شدهاند، 2 ایراد مهم دارند:
- طراحی سازوکارها: فرایند تدوین برنامههای پنجساله متمرکز بر تدوین متن احکام است. احکام اولیهای بدون معماری سازوکارها تدوین میشوند؛ همین احکام بدون پشتوانه نیز در سیر تصویب در مراحل مختلف، تغییر میکنند! مادهها و تبصرههای برنامههای توسعه (و سایر قوانین و مقررات) معمولاً صوری بوده و مبتنی بر طراحی جامع و یکپارچهای نیستند؛ در واقع در هنگام نوشتن مادهها و تبصرهها ایدههای پراکندهای مکتوب میشود!
- هدفگذاری: در ابتدا برخی از اهداف برنامه بر اساس الگوهایی برآورد میشود که مبتنی بر سازوکارهای جاری هستند، بنابراین اثربخشی و کارایی اندکی دارند که نادرست است؛ مقادیر و زمانبندی همین اهداف نیز در مراحل تصویب دستخوش تغییرات جدی شده و اهداف دیگر نیز اضافه میشوند.
برنامه هفتم پر از چنین ایرادهایی است! بهعنوان نمونه در ماده 4 و ماده 20 قانون برنامه هفتم به سازوکار پرداخت بیمه تأمین اجتماعی بیان شده است. در بند ت ماده ۴ مقرر شده است که سازمان امور مالیاتی حق بیمه کارگران را از کارفرمایان وصول نماید. با یکپارچهسازی وصول بیمه و مالیات دستمزد و الکترونیکی شدن همه صورتحسابها (در قالب سامانه مودیان) دریافت مفاصاحساب برای پیمانکاران منتفی میشود. دریافت مفاصاحساب در پیمانکاریها برای اطمینان از اعلام صحیح تعداد کارکنان و میزان دستمزد پرداختی برای محاسبه و دریافت حق بیمه است که با یکپارچهسازی پرداخت دستمزد منتفی میشود؛ اما در بند ت ماده 20 برای صدور مفاصاحساب قاعدهگذاری شده است!
طرح بازآفرینی چه تفاوتی با مطالعات مشابه دارد؟ چه تضمینی وجود دارد که این طرح نیز به سرنوشت کارهای قبلی مبتلا نشود؟
طرح بازآفرینی 4 تمایز بسیار مهم با طرحهای مشابه دارد:
- محدوده طرح، جامع بوده و شامل طراحی ارزشهای بنیادی، طراحی سازوکارها، تدوین و تصویب قوانین و مقررات، طراحی و اجرای برنامهها است. بدین ترتیب، وقفه و ابهام در طراحی و اجرا بهشدت کاهش مییابد.
- طراحی سازوکارها و برنامههای بازآفرینی با استفاده از «کیت حکمرانی» انجام میشود که کاملاً متفاوت از ادبیات و روشهای متعارف بوده و مبتنی بر اجزای بنیادی است. روش موضوعبندی، استفاده از چارچوبها، توجه به ویژگیهای کیفی، استفاده از نرمافزارها نمونههایی از نوآوریهای طرح بازآفرینی هستند.
- فعالیتهای بازآفرینی با ساختار «همکاری توزیع شده» سازماندهی شده و بهصورت غیرمتمرکز و با همکاری جمعی انجام میشود. شبکه گستردهای از افراد و سازمانها در طراحی و اجرا همکاری خواهند داشت. یکی از دستاوردهای همکاری گسترده، احساس تعلق است. همکاری مردم و متخصصان در طراحی و اجرا باعث میشود که طرح بازآفرینی را متعلق به خود بدانند؛ احساس تعلق حمایت و تابآوری آنها در اجرای برنامهها و کاهش هزینه تصمیمگیریها را در پی خواهد داشت.
- یکی از برنامهها بازآفرینی، برنامه آگاهسازی مردم و گفتمانسازی برای طراحی و اجرای طرح بازآفرینی است. با اجرای این برنامه با افزایش آگاهی مردم از مسائل کشور، «چالشها و نیازهای واقعی» برای عموم مردم و متخصصان آشکار شده و توجه مردم از «نشانیهای غلط» که وقت و منابع کشور را هدر میدهند، به نیازها و راهحلهای اصلی متمرکز میشود؛ بدین ترتیب «مطالبه و همکاری» عموم مردم و متخصصان برای «طراحی و اجرای» بازآفرینی کشور افزایش مییابد.
مبانی نظری طرح بازآفرینی چیست؟
اولین چالش بنیادین حکمرانی، عدم وجود علم مدون و فراگیر حکمرانی است که مبانی نظری، مفاهیم و روشهای تحلیل را بهصورت نظاممند و یکپارچه فراهم کند. این خلأ علمی باعث شده است که حکمرانی در عمل با پراکندگی مفاهیم و روشهای متنوع و گاه متضاد مواجه باشد که فهم نظری و کاربست عملی آن را پیچیده میکند.
نظریههای «فراعلم، شیء، الگوی علی، رهیافت، هستی، رفتار انسان، سامانههای انسانی، تنظیم رفتار در سامانههای انسانی و گسترش تاثیرات»، مبانی نظری طرح بازآفرینی هستند که بهتدریج و در حین طراحی «کیت حکمرانی، سازوکارها و برنامهها» تکمیل میشوند.
بازآفرینی ایران چگونه و کی به نتیجه میرسد؟
طرح بازآفرینی از سال 1403 آغاز شده است. پیشبینی میشود که طراحی سازوکارها و برنامههای بازآفرینی تا پایان سال 1405 به اتمام برسد. تصویب قوانین و مقررات و اجرای برنامههای بازآفرینی در مدت 3 سال قابل انجام است، که نیاز به اراده سیاسی قوی دارد.
رویکرد طرح بازآفرینی، «تغییر اساسی» است که چالشهای متعددی دارد. اصلاح کامل همه سازوکارهای کشور با چالشهای «پیچیدگی طراحی؛ توان اجرایی و تأمین منابع؛ پذیرش و انطباق با تغییرات؛ مخالفت و تقابل ذینفعان؛ تصویب قوانین و مقررات؛ پایداری زمانی» مواجه است. اما در برابر این چالشها نباید عقبنشینی کرده و رویکرد بهبود جزئی و تدریجی را انتخاب نمود. با رویکرد بهبود جزئی و تدریجی نهتنها مسائل حل نخواهند شد، بلکه شدیدتر و بیشتر میشوند. چالشهای تغییر اساسی با رعایت «ویژگیهای کیفی» و استفاده از «راهکارهای مناسب» قابلرفع خواهند بود.